https://honarcredit.ir/qui-wq2145325936
به گزارش مرکز روابط عمومي و اطلاع رساني وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، در پيام محمود شالويي آمده است:
«به نام خداوندِ لوح و قلم،
حافظ سخن بگوي که بر صفحه جهـان
اين نقـش مانَد از قلـمت يادگــار عـمر
گنجينه شيرين و جانْ نوازِ سخن پارسي از جهت لطافت بيان و فصاحت کلام و تنوع معانيِ نغز و دل نشين، در سر لوحه سخنان بلند و مضامين بي نظير ادب جهان قرار دارد. به پاس شَهبازان بلندْ پروازِ شعر و ادب پارسي، کاخِ زبان پارسي از پسِ قرنها و اعصار در برابر جزر و مدّ حوادث، پايدار و پديدار مانده و از قفقاز و فرارود تا کرانههاي خليج فارس، رونق و رواج بسيار يافته و مرزهاي جغرافيايي را پشت سر گذاشته است.
لسانالغيب حافظ شيرازي از صَناديد سخن و از بزرگان شعر و ادب فارسي است که شعرش، عصاره بيم و اميد، رنج و راحتي، و عشق و شوريدگي مردم اين سامان است. در آسمانِ سخن فارس، او و سعدي، بسان دو خورشيدِ درخشان جلوه گري ميکنند:
خورشيد اگر تو روي نپوشي فرو رود
گويد دو آفتاب نباشد به کشوري (سعدي)
در تأثير مشترک اين دو شاعر، همين بس که زلالي و رواني و حُسن ترکيب سخنشان از جهت فصاحت و بلاغت و عمق معني و محتوا؛ سنت ادبي و شاعرانه ديرينِ خراسان و ماوراء النهر را فرا ياد ميآورد و به شعر و ادب پارسي که چهار قرن در سکوت و فراموشي به سر ميبرد، سرزندگي و بالندگي بخشيد.
شعر لسانالغيب حافظ شيرازي، لطافت ذهن ايراني و معناي شعر ناب فارسي و وسعت نفوذ آن را در جامعه و پيوند شعر و زندگي به تماشا گذاشت. واژهها و کلمات در شعر و سخن حافظ، گاه سر بر آستان عرش ميسايند و گاه در عيان، بوسه بر فرش ميزنند. در ديوان او، سراسر، سخن از فيض روح القدس، دم مسيحايي، سدره المنتهي، آب حيات، تجلي پرتو حُسن و استمداد از طاير قدس و پرواز تا خلوتگه خورشيدِ حقيقت است.
حافظ شيرازي را نماد و طلايه دار زبان و فرهنگ پارسي ببايد دانست. اين که فسون و راز سخن حافظ در چيست که همگان، از سخنسنجان و ادبدانان تا مردمان عوام، گرامياش ميدارند و چنين در جانها نشسته و حافظه ماندگار آنها شده است؛ پرسشي است که پاسخهاي خاص خود را ميطلبد. ميتوان از مولانا عبدالرحمن جامي، که خود از ارکان کاخ بلند زبان فارسي است مدد گرفت؛ همو که از ستايشگران حافظ است و او را «لسانالغيب» و «ترجمان الاسرار» ميخواند و ميگويد: «بسا اسرار غيبيه و معاني حقيقيه که وي در کسوت صورت و لباس مجاز باز نموده است».
اين حقيقتي است که حافظ، آيينه دار سرمايههاي معنوي زادبوم خويش است، و شعر او پژواکِ حکمت، انديشه، عرفان و هنر ايراني؛ و نمايانگر غمها و شاديها و آرمانها و آرزوهاي ايرانيان، از اعصار گذشته تا به امروز. او نه تنها روح زمان خويش، که روح همه زمانهاست. حافظ به زبان فارسي بـه منزله بنيان هويت ملّي توجه ميکند و تنها در پي آن نيست تا شعر خويش را به لفظي خوش و عبارتي پسنديده بيارايد، بلکه پرده از جلوههاي حقيقت ميگشايد.
حافظ خورشيد غزل است و در اين سراي خاکي، بحري از معاني را در کوزه غزل گنجانيده است. اگر شاعران قرن ششم در قصايد خود به مضامين بديع و سخنوري خود نازيدهاند، در قـرن هفـتم و هشتم در پي ظهور سعدي و پس از او حافظ، به شايستگي جامه حُسن به ترکيب الفاظ پوشانيده شد و لسان الغيب به درستي، به غزلسرايي خود باليد و فخر کرد:
غزل گفتي و در سفتي بيا و خوش بخوان حافظ
که بر نظم تو افشاند فلک نظم ثريا را
به راستي که حافظ در اوج تفکر و منش عاقلانه، و شيوه رندانه خويش چنان غوغايي به پا ميکند که نه فقط ساعتها و روزها بلکه سالها حيرتزده او ميمانيم.
پر واضح است که بزرگداشت ياد و نام و آثار پر بار و گرانقدر حافظ، تکريم و تجليل فرهنگ و ادب و معرفت و معنويت ايراني و اسلامي است و بر تمام دلبستگان و علاقه مندان به اين ساحت خطير فرض است که از جان و دل به اين مهم همت گمارند و با کوششهاي علمي، فرهنگي و هنري خويش زمينه آشنايي هر چه بهتر و هر چه بيشتر جامعه اسلامي و از جمله نسل جوان را با اين شخصيت بزرگ و آثار پر مغز او بيش از پيش فراهم کنند.
20 مهر روز بزرگداشت اين شاعر ِ سخن پرداز، انديشه ورز و نکته سنج که بند بند کلام منظوم و عاشقانهاش، پس از هفت قرن، تازه و بي تکرار است و روح پرور و روح فزا؛ بر تمامي پارسي زبانانِ سراسر جهان به ويژه اهل معرفت و معنويت گرامي باد. »