https://honarcredit.ir/qui-wq847306054
يکي از مهمترين و حاشيهسازترين مسائلي که اهالي فرهنگ و هنر چه در گذشته و چه در سالهاي اخير با آن رو به رو بوده و هستند، فقدان يک جايگاه مناسب شغلي در قوانين دولتي است که تاکنون به آنها آسيبهاي فراواني وارد کرده که چه به لحاظ اجتماعي و چه به لحاظ صنفي شرايط بسيار دشواري را پيش رويشان قرار داده است.
در همين چند سال وعدهها و قراردادها و تفاهم نامههاي متعددي به امضا رسيد اما متاسفانه آنطور که بايد مورد توجه دولتمردان قرار نگرفت تا کلاف پيچيده «جايگاه شغلي هنرمندان و اهالي فرهنگ» همچنان پيچيده و سردرگم باقي بماند.
فقدان برخورداري از مزاياي يک فرد «شاغل» از منظر قانوني، يکي از مهمترين و استراتژيکترين مواردي است که اکنون اهالي فرهنگ و هنر با آن روبهرو هستند و با توجه به رشد و گسترش فعاليتهاي اين عرصه در تمام سطوح آن، نگرانيهاي موجود در اين صنف را افزايش داده، نگرانيهايي که به طور حتم با پرداخت مستمريهاي بسيار ناچيز در برابر تورم سرسامآور و اوضاع اقتصادي اين سالها و مواردي شبيه به آن حل نشده و ضرورت دارد تا در اين زمينه فکري اساسي بر پايه قوانين و مقررات موجود و البته مصوبات مجلس شوراي اسلامي شود.
به هر ترتيب آنچه مشخص است اينکه اين سالها، سالهاي خوبي براي هنرمندان، اهالي فرهنگ و فعالان رسانهاي در جهت تامين امنيت شغليشان نبوده است؛ از يک سو تعطيلي پروژههاي فرهنگي هنري به جهت مسائل اقتصادي و شيوع بيماري کوويد 19 و از سوي ديگر فقدان قوانين مناسب براي استخدام نيروهاي فرهنگي و هنري در مجموعههاي دولتي و غيردولتي مرتبط با فرهنگ و هنر که جاي بازنگري اساسي دارد، موجب شده که وضعيت روشني را براي تامين امنيت شغلي و بهبود اوضاع هنرمندان بتوانيم ترسيم کنيم.
در اين شرايط مجموعهاي به نام «صندوق اعتباري هنر» از مجموعههاي تابعه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي سالهاي زيادي است براي حمايت از هنرمندان، نويسندگان و روزنامه نگاران تاسيس شده و در اين سالها نيز به تناسب افزايش تعداد هنرمندان و اهالي فرهنگ با چالشهاي زيادي رو به رو بوده که قطعاً مباحث مرتبط با بيمه تامين اجتماعي، بيمه تکميلي، برخورداري از تسهيلات مالي و اخيراً «هنر کارت» از اصليترين اين مباحث بودهاند.
«صندوق اعتباري حمايت از نويسندگان، روزنامهنگاران و هنرمندان» يا همان «صندوق اعتباري هنر» 12 مرداد ماه سال 1382 با هدف حمايت از اهالي فرهنگ، هنر و رسانه کشور بنا به پيشنهاد وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي براساس تکليف برنامه سوم توسعه و در راستاي سياست انتقال بخشي از تصديهاي دولتي با تصويب هيات وزيران رسماً تشکيل شد.
اين مجموعه فعاليت خود را از فروردين ماه 1383 در ساختماني متعلق به موسسه فرهنگ و توسعه واقع در خيابان آرژانتين آغاز کرد. در نخستين سال فعاليت 756 نفر از اهالي فرهنگ، هنر و رسانه کشور به عضويت اين صندوق درآمدند. البته بر اساس آنچه در معرفي اين مجموعه عنوان شده، «صندوق» موسسهاي غيردولتي و غيرانتفاعي داراي شخصيت مستقل است که زير نظر هيات امناء اداره شده و در حال حاضر سيد عباس صالحي، حسين انتظامي، محمد خدادي، سيد محمد مجتبي حسيني، محمد فطانت فر، محسن جوادي، مرتضي کاظمي، سيدحميد پورمحمدي، مهدي کرباسيان اعضاي هيات امنا را تشکيل ميدهند. اين در حالي است که سيد حسين سيدزاده مديرعامل، وحيد باقري خيرآبادي نايب رييس هيات مديره، منوچهر شاهسواري مديرعامل خانه سينما، شهرام گيل آبادي مديرعامل خانه تئاتر، حميدرضا نوربخش مدير عامل خانه موسيقي نيز اعضاي هيات مديره را تشکيل ميدهند.
ساماندهي حمايت از جامعه نويسندگان، روزنامهنگاران و هنرمندان و تبديل حمايتهاي مقطعي متکي بر منابع مالي مردمي و غيردولتي، حمايت از خلاقيتها و نوآوريها در حوزه فرهنگ و هنر و شناسايي، جذب و هدايت استعدادها در حوزه فرهنگ و هنر، جذب سرمايهها و تامين منابع مالي جديد براي توسعه فعاليتها در حوزه فرهنگ و هنر، توسعه مرحلهاي کميت و کيفيت حمايتها منطبق با اولويت بندي اعضاء و نيازها و افزايش تدريجي تعداد افراد تحت پوشش از اهدافي است که در وظايف قانوني صندوق اعتباري هنر تعريف شدهاند.
در بحث «حمايتهاي توسعهاي» نيز ايجاد شرايط مساعد براي اعطاء تسهيلات اعتباري و وام بانکي جهت خلق آثار فرهنگي، هنري، سينمايي و مطبوعاتي، مشارکت در توليد آثار فرهنگي هنري، سينمايي و مطبوعاتي با آنها، کمک به اعضا براي دريافت وام و تسهيلات اعتباري به منظور ايجاد اشتغال، توسعه و اشاعه فرهنگ و رونق کسب و کارهاي فرهنگي و هنري، ضمن دارا بودن توجيه اقتصادي کسب و کار و مشارکت در توليد آثار فرهنگي و هنري، سينمايي و مطبوعاتي ثبت شده به منظور حمايت از پديدآورندگان آنها ضمن در نظر گرفتن بعد اقتصادي از جمله مواردي است که روي آن در فعاليتهاي صندوق اعتباري هنر تاکيد شده است.
صندوق اعتباري هنر در بخش «حمايتهاي بيمهاي» که شامل اعضايي است که هيچ گونه ارتباطي با بيمه نداشته باشند، موضوعاتي چون بيمه تامين اجتماعي، نقص عضو و از کارافتادگي، جبران خسارت غيرارادي، تسهيلات دريافتي جهت فعاليتهاي اقتصادي در عرصههاي فرهنگي، هنري و مطبوعاتي، بيمه تکميلي درمان، حوادث و عمر، حمايتهاي معيشتي و تامين آتيه، پرداخت مقرري يا کمک مستمري به افراد مشمول، کمک مستمري از کارافتادگي، کمک مستمري سالمندان، کمک هزينه معالجه، کمکهاي مالي اضطراري به صورت بلاعوض و کمکها و وامهاي ضروري (خريد مسکن، جعاله، هزينه تحصيلات، ازدواج و …) مورد توجه قرار گرفتهاند.
همين مواردي که اشاره گذرا به آن در اين مقدمه ضروري به نظر ميرسيد، بهانهاي شد تا در ماههاي پاياني دولت دوازدهم به سراغ سيد حسين سيد زاده مديرعامل صندوق اعتباري هنر برويم تا از او درباره کم و کيف فعاليتهاي اين مجموعه در چند ماه گذشته و بهويژه در دوران فراگيري بحران کرونا برويم. اين گفتگو قطعاً بازتاب دهنده بخشي از اتفاقات و رويدادهاي مرتبط با اين نهاد زير مجموعه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي است اما به دليل ارتباط مستقيمي که اصناف مختلف هنري با مديريت مجموعه دارند ميتواند پاسخ دهنده برخي از ابهاماتي باشد که طي ماههاي اخير بازتاب رسانهاي هم داشته است.
اگرچه همچنان بايد پذيرفت که حضور يک صندوق با اعتبارات محدود در يک مجموعه عريض و طويل چون وزارت ارشاد با ساختار فعلي هيچ گاه پاسخگوي مناسبي براي بهبود جايگاه شغلي هنرمندان و اصحاب فرهنگ نيست و لازم است تا مجموعههاي ذينفع با اتکا به الزامات قانوني و پشتيبانيهاي مجلس به فکر اجرايي شدن يک نظام صنفي واحد در حوزه فرهنگ و هنر باشند، شرايطي که در اين چند ساله مطرح شد اما هيچ گاه عملي نشد.
رازهاي ناگفته يک «صندوق»/ حمايتي که هنرمندان از دولت «طلب» دارند
آنچه ميخوانيد حاصل يک گفتگوي صريح يک ساعت و نيمه با سيدحسين سيدزاده مديرعامل صندوق اعتباري هنر است؛ آنچه بيان شد، موضوعاتي است که ميتواند با ثبت در تاريخ رسانهاي کشور، دورنمايي کلي را از فعاليت اين مجموعه به مخاطبان ارائه دهد.
* آقاي سيدزاده بد نيست در همين ابتدا گزارش اجمالي از روند فعاليتهاي انجام گرفته در مجموعه تحت مديريتان طي اين چند ماه را ارائه دهيد. البته چندي پيش در نشست خبري که در فرهنگسراي نياوران انجام شد، گزارشهاي لازم را ارائه داده بوديد، پس مقصود من همين چند ماه اخير مرتبط با روزهاي کرونايي است که اتفاقاً فکر ميکنم با چالشها و واکنشهاي مثبت و منفي زيادي هم رو به رو بوديد؟
بهتر است در همين ابتدا براي پاسخ به پرسش شما به ارائه گزارشي از فعاليتهاي صندوق با آغاز سال 1400 بپردازم. ما در فروردين ماه سال جاري بود که کارمان را با اهداي يک عيدي آغاز کرديم که بر اساس پرداخت مبلغ سه ميليون تومان در دو نوبت به تمامي هنرمندان داراي «هنرکارت» بود. اين مبلغ هم براي هنرمنداني که داراي مدرک درجه يک هنري بودند به 5 ميليون تومان افزايش يافت. بعد از اين پرداختي نيز ما پرداخت حق بيمه سه ماه اول سال جاري اهالي فرهنگ و هنرمندان را نيز تقبل کرديم که بر اساس آن حق بيمه رقمي نزديک به 40 هزار نفر از تمامي افرادي که تحت پوشش بيمه تامين اجتماعي صندوق اعتباري هنر هستند، توسط مجموعه صندوق پرداخت ميشود.
در مجموع آنچه که ما در ابتداي سال جاري به عنوان فعاليت حمايتي انجام داديم، رقمي معادل 170 ميليارد تومان بار مالي داشت که براي شروع سالي که بودجه آنچناني در اختيارمان نبود ميتواند دربرگيرنده تعهد بسيار بالايي باشد که قطعاً براي مجموعه صندوق اعتباري هنر افتخاري است که توانسته در حد و اندازههاي خود به هنرمندان و اهالي فرهنگ و رسانه خدمت رساني کند. البته شما به اين فعاليتها، در قالب «بودجه تکليفي صندوق» براي پرداخت «حق بيمه تامين اجتماعي»، «حق بيمه تکميلي»، «کمک هزينههاي مستمري» و «وامهاي بلاعوض» را هم اضافه کنيد که با آن رقم 170 ميلياردي، رقمي حدود 190 ميليارد تومان ميشود که واقعاً بودجه بالايي است.
قطعاً و حتماً همچنان کاستي و نقص داريم و اين اعتراف را ميکنم که اعضا به خاطر کرونا خسته هستند و ديگر حوصله اعتراض را ندارند، اما اميدوارم ما شامل اين يأس و خستگي نشده باشيم و اين کمبود اعتراضات نشان از اقدامات ما باشدمن اکنون نميخواهم به عنوان نماينده وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي در صندوق اعتباري هنر از عملکرد آن دفاع کنم، اما ارقامي که درباره آن توضيح دادم به قدري است که واقعاً پتانسيل تامين آن در کشور بسيار دشوار است اما فقط به جهت اين هدف تلاش کرديم تا مبلغ تامين شود چون واقعاً توجه ويژهاي به حوزه فرهنگ و هنر بوده است.
به هر حال شما رسانهاي هستيد و همه چيز را رصد ميکنيد، بنابراين درباره اين توجه ويژه، ميتوانم ادعا کنم در اين سه سال با وجود اينکه بدترين شرايط اقتصادي را داشتيم و کرونا هم ماجرا را به يک فاجعه اقتصادي نزديک کرد، ما با کمترين اعتراض صنفي درباره عملکرد خودمان مواجه بوديم. البته تا آنجا که به خاطر دارم موارد اعتراضي هم بود که در قالب نامه سرگشاده يا مصاحبه منتشر شده اما آنچه مايلم در اينجا روي آن تاکيد کنم تلاش تمامي مجموعه صندوق اعتباري هنر براي حمايت حداکثري از اصحاب فرهنگ و هنر و رسانه بوده که دوست دارم به اين مساله توجه شود.
اکنون در ايستگاه پاياني فعاليتهاي مجموعه صندوق اعتباري هنري قرار داريم و خدا را شاکرم که به لطف تلاش همکارانم در اين مجموعه و لطف مخاطبان ديگر، شاهد اعتراضات گسترده سابق، از سوي هنرمندان نيستيم. به هر حال در دورهاي که بنده عضو هيات مديره صندوق بودم، وضعيت دولت در شرايط بهتري بود و ما ارتباطات موثرتري داشتيم، اما در همان دوران نيز ما بارها شاهد اعتراضات گستردهاي از سوي هنرمندان و اعضاي اصناف بوديم که درباره حق بيمه تامين اجتماعي و بيمه تکميلي و مواردي از اين دست انتقاد ميکردند، اما براي من باعث افتخار و خوشحالي است که به واسطه حمايتهاي وزارت ارشاد، تلاش همکاران، برنامهريزيهاي صورت گرفته و البته همراهي هنرمندان شريف کشورمان در صنوف مختلف هنري، فرهنگي و رسانهاي فضاي کار به سمتي هدايت شد که اعتراضات صنفي در مواجهه با عملکرد صندوق به حداقل برسد.
قطعاً و حتماً همچنان کاستي و نقص داريم و اين اعتراف را ميکنم که اعضا به خاطر کرونا خسته هستند و ديگر حوصله اعتراض را ندارند، اما اميدوارم ما شامل اين يأس و خستگي نشده باشيم و اين کمبود اعتراضات نشان از اقدامات ما باشد. البته اين را هم ميدانيم که در مجموعه اهالي حوزههاي مختلف فرهنگ و هنر افرادي نيستند که به اين سادگي کوتاه بيايند چرا که براي من اين امري ثابت شده است که اين بزرگواران براي احقاق حقوق صنفي خود تحت هيچ شرايطي کوتاه نيامده و نهايت تلاششان را براي رسيدن به هدف انجام ميدهند. شرايطي که اميدوارم بنده و همکارانم خدمتگزار شايستهاي براي آنها بوده باشيم.
* انگيزهاي براي قرار دادن اصحاب فرهنگ و هنر در مقابل يک نهاد دولتي ندارم، اما طي اين مدت شاهد بودهام که چه در رسانهها و چه در گپوگفتهاي اداري و غيررسمي صندوق اعتباري هنر با چالشها و واکنشهايي رو به رو بوده که برخي از آنها به اتفاقات خارج از مجموعه مديريت صندوق باز ميگردد، چالشهايي که طبيعتاً مديرعاملش را با مديران وزارت ارشاد روبهرو ميکند و ميتواند دربرگيرنده نکاتي باشد که اگر مايل باشيد، بد نيست درباره برخي از اين چالشها هم صحبت کنيم...
من پيشنهاد ميکنم مقداري اين زاويه ديد و تمرکز شما روي مواجهه صندوق با وزارت ارشاد را کمي گستردهتر کرده و آن را به خارج از وزارت ارشاد تعميم دهيم. ما اکنون در کشورمان بيش از 100 نهاد فرهنگي داريم که بسياري از آنها با بودجههاي بسيار کلان در ميدان فعاليتهاي فرهنگي و هنري کشور حضور دارند. اما پرسش من اينجاست. کداميک از اين مجموعهها يک ريال اقدام حمايتي انجام ميدهند؟ کداميک از اين مجموعهها که از چشمه فرهنگ و هنر بهره برداري ميکنند، ساز و کار حمايتي داشتهاند؟ در اينجا اصلاً منظورم اين نيست که اين نهادها بيايند و به هنرمند پول بدهند. من ميگويم اين نهادها حتي در مقابل حقوق اثري که توليد ميشود مسئول هستند.
اتفاقاً چندي پيش گروهي پيش من آمدند و انتقادي داشتند مبنيبر اينکه صداوسيما محصولاتشان را پخش ميکند بدون اينکه نه حمايتي داشته باشد و نه حتي براي پخش اين آثار از اين گروه اجازه بگيرند. جالب اينکه همين گروه از جمله مجموعه گروههاي فعال در حوزه موسيقي آييني مذهبي است که صداوسيما آثارشان را رايگان روي آنتن ميبرد. اينها و بسياري از موارد ديگر همان چالشي است که شما سئوال ميکنيد.
به عبارتي بايد چنين گفت که وقتي مايل به حمايت نيستيد، حداقل آسيب نزنيد. حداقل قواعد را خراب نکنيد. اگر کسي در پروژه شما کار ميکند، آن هنرمند را در همان زمان توليد بيمه کنيد و پذيراي مسئوليت باشد. اينها موضوعاتي است که متاسفانه بايد گفت تقريباً وجود ندارد و اکنون تبديل به چالشي شده که بايد فکري به حال آن کرد. به عبارتي ميتوان گفت هيچکدام از اين مجموعهها در هيچ شکلي حمايت نميکنند. بله اين درست که توليد ميکنند، اما به شرطي که اين توليد حرفهاي باشد، زيرا «توليد حرفهاي» خودش حمايت محسوب ميشود؛ ولي اگر غيرحرفهاي هدايت شود، همين به خودي خود آسيب زننده است.
وقتي من در جايي ميخوانم و ميبينم که هنرمند عزيزي مطالبات خود را حتي با زبان انتقاد از صندوق اعتباري هنر مطرح ميکند، نه تنها ناراحت نميشوم که برايم مايه خرسندي است که توانستهايم موضوع «حمايت» را تبديل به يک «مطالبه» جدي کنيممن در اين مدت چندين بار با خبرنگاراني مواجه شدهام که رفتهاند و در يک نهاد خبري يا روابط عمومي مشغول به فعاليت شدند، اما دستاندرکاران فلان نهاد بعد از اينکه مفت و مسلم از اين قشر زحمتکش و تلاشگر کار کشيدند، آنها را رها کرده و بدون پرداخت هيچ دستمزدي فرار را بر قرار ترجيح دادند و طوري هم عمل کردند که اعضاي آن نهاد خبري ندانند بايد به کجا براي شکايت مراجعه کنند. آيا اينها چالش نيست؟ متاسفانه اين موضوع در حوزههاي سينما و موسيقي و تئاتر و ساير رشتههاي فرهنگي ديگر هم ديده شده اما متاسفانه به دلايل فراوان طوري نبوده که بتواند پاسخگوي مطالبات به حق فعالان فرهنگ و هنر باشد.
چند وقت پيش بود که با خبرنگاري که انگشتش شکسته بود تماس تلفني داشتم و ديدم که کمتر کسي احوالش را پرسيده بود. چه کسي مسئول اين کم اهميتي است؟ اينها مواردي است که در حوزهاي ديگر ديده نميشود، چون در اين حوزهها رابطه ارگانيک وجود دارد و موجب ميشود که مجموعهها و نهادها از فرد آسيبپذير به سهم خود حمايت کنند. اما آيا خوشنويسي، نقاشي و نوازنده موسيقي ما اين رابطه را حس ميکند؟
در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي نيز اين موضوع حمايت تا اوايل دهه هشتاد کمرنگ بود، اما بعد که موضوع حمايت مطرح شد، مباحث مرتبط با بيمه تامين اجتماعي در صندوق در اولويت قرار گرفت و کار تا به امروز ادامه پيدا کرد. البته پس از اينکه حضورم در اين مجموعه جديتر شد، من فقط يک تصميم گرفتم. اينکه حمايتها را تبديل به يک «مطالبه» کنم و از همان ابتدا هم صحبتم با همکاران اين بود که يک نويسنده، يک هنرمند، يک روزنامهنگار بايد يک چيزهايي را نه به عنوان يک خواسته، که بهعنوان يک مطالبه از دولت ببيند. اتفاقاً با تکيه روي همين رويکرد بود که قول دادم «هيچ هنرمندي نبايد نگران هزينههاي درمانش باشد» زيرا براي ايران عزيزمان بسيار شکل نامطلوب و زشتي دارد که نتواند هزينه درمان 70 هزار هنرمند را تقبل کند. مگر اين هزينهها چقدر ميشود؟ من فکر ميکنم نه تنها عدد سنگيني نيست، بلکه حتي خرج بليت هواپيماي بعضي از سازمانها هم نميشود. بنده تصور ميکنم ما توانستيم با تمام چالشها و مشکلات اين رويه را جا بيندازيم و اميدوارم اين روند بتواند به کمک شما اهالي رسانه استمرار و تبديل به يک مطالبه جدي از سوي اهالي فرهنگ و هنر شود.
شايد باورش سخت باشد، اما وقتي من در جايي ميخوانم و ميبينم که هنرمند عزيزي مطالبات خود را حتي با زبان انتقاد از صندوق اعتباري هنر مطرح ميکند، نه تنها ناراحت نميشوم که برايم مايه خرسندي است که توانستهايم موضوع «حمايت» را تبديل به يک «مطالبه» جدي کنيم. پس چرا بايد از اين مطالبات ناراحت باشيم؟ اتفاقاً من خوشحال ميشوم چون يک جريان مطالبه گري جدي ايجاد شده و دولت بالاخره بايد مجبور به انجام کارهايي شود که وظيفهاش را به عهده دارد.
* من اين را ميتوانم بپذيرم که «صندوق اعتباري هنر» تا حد زيادي توانسته متناسب با بودجه و ظرفيتها، در حوزه حمايت گامهاي موثري بردارد، اما به نظر ميآيد بستههاي حمايتي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به ويژه در شرايط کرونايي اصلاً متناسب با جايگاه ارزشمند اصحاب فرهنگ و هنر براي پوشش بخشي از مشکلات معيشتي آنها نبود. به عبارتي ميتوان گفت عليرغم تمام اين تلاشها، کارنامه وزارت ارشاد در تامين بستههاي حمايتي آنچنان که بايد مورد قبول فعالان عرصه فرهنگ و هنر نبوده، از اين منظر که فرآيند دريافت تسهيلات در سامانه «کارا» وزارت کار و يا تسهيلات ديگري که در وزارت ارشاد طراحي شده به قدري پيچيده و ناموفق بوده که من کمتر فعال فرهنگي هنري را سراغ دارم که توانسته باشد، از اين تسهيلات بهره مند شود، گو اينکه اينکه همين بستههاي بسيار محدود و ناچيز حمايتي تخصيص داده شده به صندوق اعتباري هنر آن هم در شرايط اقتصادي اين روزها فقط براي رفع تکليفي صورت گرفته که خوب ميدانيم دردي از هنرمند دوا نميکند.
من خودم را آن طرف ميز ميبينم و چون در ايستگاه آخر هستيم، ميتوانم پاسخ شما را بدهم. بله من هم با شما موافقم و واقعيت اين است که به نسبت تخريبي که در روزهاي کرونايي پيرامون همه مشاغل صورت گرفته، بستههاي حمايتي ارشاد هم فاصله زيادي با واقعيت موجود دارد؛ منتها در اين ميان بايد به چند موضوع توجه کنيم. اينکه مواجهه با کرونا يک مواجهه کاملاً غيرقابل پيش بيني بود که اصلاً نميتوان به عنوان يک «مشکل» به آن نگاه کرد. زيرا «مشکل» را ميتوان حل کرد. اما يک وقتي هست که شما با يک «معضل» روبهرو ميشوي که نميتوان به مثابه يک «مشکل» با آن مواجه شد. چون معضل راه حل ندارد و بايد نکات ديگري مورد توجه قرار گيرد که بتوانيم به پاسخ لازم برسيم.
واقعيت اين است که به نسبت تخريبي که در روزهاي کرونايي پيرامون همه مشاغل صورت گرفته، بستههاي حمايتي ارشاد هم فاصله زيادي با واقعيت موجود دارد؛ منتها در اين ميان بايد به چند موضوع توجه کنيماين را هم بگويم که هرکسي بگويد براي معضل راه حل دارد به اعتقاد من دروغ گفته، چون حل يک معضل به اين سادگيها نيست. درباره کرونا هم ماجرا مانند يک «معضل» پيش روي همه قرار گرفت و ميتوان چنين گفت که درباره کرونا دست ما خالي بود. از يک طرف ما هيچ منبعي براي جبران نداشتيم و از طرف ديگر به شرکت بيمه بدهکار بوديم؛ ما در اين شرايط سخت با چند اقدام حق بيمه سه ماه اول سال 99 را براي اعضا پرداخت کرديم که چيزي حدود 3 ميليون تومان براي هر نفر ميشد. حتي ممکن است اين رقم در نگاه اول چيزي نباشد اما من خواهش ميکنم اين رقم را در برابر يارانهاي که دولت به افراد ميدهد مقايسه کنيد، آن وقت ميبينيد که اين مبلغ با مقدار يارانه تخصيص يافته چند ماه برابري ميکند.
من قصدي براي تبليغ ندارم اما در همين شرايط سخت کرونايي غير از اهداي مبلغ سه ميليون تومان براي همه اعضا که چندي پيش پرداخت شد، نهايت تلاشمان را انجام داديم که علاوه بر رايگان کردن بيمه تکميلي در قالب يک پروسه سه ماه در پرداخت وام نيز نهايت همکاري و مساعدت را در حد امکاناتمان انجام دهيم و فکر ميکنم نزديک به 10 هزار نفر از اعضاي صندوق، تسهيلات دريافت کردند. به هر حال ما يک سازمان کوچک در نظام اداري کشور هستيم و فکر ميکنم بايد با همين ابعاد هم کار را جمع ميکرديم، بنابراين از شما ميخواهم ما را در حد و اندازه خودمان ارزيابي کنيد. من اين را قبول دارم که ميزان حمايتها کم بود اما واقعاً از هيچي بهتر است که اميدوارم به ميزان اين حمايتهاي موثر افزوده شود.
رازهاي ناگفته يک «صندوق»/ حمايتي که هنرمندان از دولت «طلب» دارند
* بودجه صندوق اعتباري در سال 99 چه ميزان بود؟
بودجه دريافتي صندوق اعتباري هنر در سال 1399 که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به ما پرداخت کرد، 88 ميليارد تومان بود جالب است بدانيد که ما فقط 90 ميليارد تومان به سازمان تامين اجتماعي بابت حق بيمهها پرداختي داشتيم. در حقيقت هرچه تا به امروز انجام گرفته با رايزنيهاي فراواني بوده که واقعاً بنده و همکارانم در صندوق اعتباري هنر روي آن متمرکز بوده و بودجه اصلي مجموعه را به اين شکل هزينه کرديم.
البته چنين فضايي براي يک مجموعه حمايتي خيلي خطرناک است زيرا نشان دهنده اين است که چقدر بودجه حمايتي ما ضعيف و غيرمتناسب است. ولي اين يک واقعيت است که متاسفانه وجود دارد و اميدوارم روزي براي ارتقاي آن يک کار جدي صورت پذيرد.
* اجازه بدهيد پاسختان را نوعي فرافکني ارزيابي کنم، چرا که اين ميزان مبالغ حمايتي که به آن اشاره داشتيد را اصلاً نميتوان «حمايت» ناميد. لطفاً به اهل فرهنگ و هنر حق بدهيد که با 3 ميليون تومان هديه و موارد حمايتي چون خدمات بيمهاي که جزو وظايف ذاتي مجموعه وزارت ارشاد است، از فضاي موجود نارضايتي داشته باشند و اين اقدامات را حمايت نداند. چون اساساً کليدواژهاي به نام «حمايت» در اين مدت به ويژه ايام کرونايي تقريباً وجود نداشت؛ موضوعي که به نظر ميآيد وزارت ارشاد با اختصاص اين هداياي حمايتي ناچيز از طريق صندوق اعتباري هنر به نوعي سعي در پوشش اشتباهات و کاستيها دارد. در حالي که بنده تصور ميکنم در اصناف ديگر حداقل چنين رويکردي وجود ندارد.
ببينيد بخشي از مواردي که شما خارج از فعاليتهاي فرهنگي هنري کشور به آن اشاره داشتيد، به ارتباط استخدامي افراد با آن صنف ارتباط پيدا ميکند. مثلاً در حوزه آموزش و پرورش معلمان و کارمندان به عنوان يک صنف با وزارت آموزش و پرورش ارتباط استخدامي دارند. پس ممکن است اين وزارت خانه براي کارمندانش پرداختهاي فوقالعادهاي داشته باشد که در همان رابطه استخدامي تعريف ميشود، قاعدهاي که در قالب حقوقي اش ميان هنرمندان و وزارت ارشاد تعريف نشده است. البته يک نکته هم بگويم در همين صنف آموزش و پرورش هم اگر تا اين حدي که شما به عنوان حمايت ياد ميکنيد، حمايتي وجود داشت، ما شاهد اين همه تجمع معلمان و بازنشستگان براي احقاق حقوق صنفي شان نبوديم.
نظام حمايتي دولت در روزهاي کرونايي تسهيلات يک ميليون توماني براي مشاغلي شبيه ما بود که فعالانش استخدام جايي نيستند. اما بنده بر اين باورم اين ميزان مبلغ اصلاً در شأن هنرمندان عزيز نيستاين ماجرا در حوزههاي کارگري هم به شکلي ديگر وجود دارد؛ يعني کارگران عزيزي که تابع نظام استخدامي کارگري در بخشهاي دولتي و خصوصي هستند، شايد در روزهاي کرونايي و در چارچوب همين رابطه استخدامي تشويقها و حمايتهاي مالي داشته باشند که بنده در اين حوزه هم چيز خاصي نميبينيم. فقط ميدانم بابت بيکاري کارگران عزيز در روزهاي کرونايي از سوي سازمان تامين اجتماعي بودجههاي حمايتي اختصاص داده شده است که آن هم در قواعد قانونياش مورد توجه بودند.
نکته ديگر اينکه نظام حمايتي دولت در روزهاي کرونايي تسهيلات يک ميليون توماني براي مشاغلي شبيه ما بود که فعالانش استخدام جايي نيستند. اما بنده با احترام محض به تمام شاغلان اين اصناف که همه بايد در کنار هم براي توسعه کشور گام برداريم، بر اين باورم اين ميزان مبلغ اصلاً در شان هنرمندان عزيز نيست بنابراين با وزارت رفاه رايزنيهايي صورت گرفت که اين تسهيلات را به 12 ميليون تومان و بهره 4 درصد ارتقا دهيم.
البته به واسطه تلاش ديگر همکاران ما در وزارت ارشاد ماجرا در شکلي هدايت شد تا اين ميزان تسهيلات براي بنگاههاي فرهنگي هنري بيشتر شود که چنين رويکردي در قالب سامانه «تحفه» تعريف شد و کارهايي صورت گرفت که بنده نميدانم چقدر پاسخ لازم را از سوي فعالان دريافت کرده است.
* اما آقاي سيدزاده همين طرح «تحفه» که شما اشاره کرديد و در قالب عنوان تسهيلات حمايتي فعالان و صاحبان کسب و کارهاي فرهنگي - هنري و رسانهاي توسط معاونت توسعه مديريت و منابع وزارت ارشاد مطرح شد، به دليل شرايط بسيار عجيب و غريب و تقريباً غيرممکني که به جهت تضمين پيش روي اصحاب فرهنگ و هنر قرار گرفت، واقعاً نتوانست به عنوان يک طرح حمايتي موثر قلمداد شود.
من در مورد نحوه مديريت و برنامهريزي اين دو سامانه، مديريت مستقيم نداشتم و نميتوانم درباره نحوه فعاليتهايش به طور کامل اظهارنظر کنم. اکنون هم بايد جستجو کرد که چرا اين دو سامانه کم نتيجه شدند زيرا معتقدم به دليل آمار و ارقامي که براي اين دو سامانه در نظر گرفته شده بود، عدد خوبي ميتوانست به دست فعالان عرصه فرهنگ و هنر برسد منتها به نتيجه نرسيد و از اين موضوع هم ناراحتم.
* در راستاي همين خدماتي که به آن اشاره داشتيد، شنيدهام به تازگي بانک اطلاعاتي پزشکي صندوق نيز در ساختار جديدي قرار گرفته مقدمهاي براي آغاز فرآيند يک بيمه تکميلي جديد است که بد نيست درباره جزييات آن اطلاعات بيشتري را ارائه دهيد.
بيش از پنج سال است که از ثبت اطلاعات درماني اعضاي صندوق اعتباري هنر ميگذرد. بر همين اساس ما طبق برنامهريزي هايي که از مدتها قبل در پي آن بوديم موفق به ايجاد سامانهاي براي ثبت اطلاعات درماني و پروفايل اختصاصي شديم که به محض ورود به اين سامانه ميتوانيم از روند درماني هنرمندان پس از عضويت در صندوق آگاهي پيدا کنيم. به عنوان مثال با اين سامانه ميتوانيم بگوييم که بيشترين گونه بيماري در جامعه هنرمندان چيست؟ بيشتري هزينهها مربوط به کدام بيماري است و مسائلي از اين دست که فکر ميکنم گام مهمي در فعاليتهاي صندوق پيرامون بيمه تکميلي است. بر همين اساس صندوق اعتباري هنر از شهريور ماه سال 1400 با هيچ بيمه ديگري براي موضوع «بيمه تکميلي» قرارداد نبندد و خود، هنرمندان را کند.
طبق برنامهريزيهايي که از مدتها قبل در پي آن بوديم موفق به ايجاد سامانهاي براي ثبت اطلاعات درماني و پروفايل اختصاصي شديم که به محض ورود به اين سامانه ميتوانيم از روند درماني هنرمندان پس از عضويت در صندوق آگاهي پيدا کنيمالبته در اين زمينه نيازمند مجوزهايي هستيم که از هم اکنون مشغول پيگيري و دريافتشان هستيم که ميتواند خسارتهاي درماني اعضا را با اين بيمه تقبل کند. اين شرايطي هم که گفتم واقعاً فرآيند پيچيدهاي است که اجراي آن يک شبه امکان پذير نبود ولي ما با تمرکزي که روي اين موضوع انجام داديم توانستيم کار را به سرانجام برسانيم.
* در همين ماجراي بيمه تکميلي اما بحث بيمه دندانپزشکي هم هست که يکي از پربحثترين و پرچالشترين فرآيندها در حوزه بيمه تکميلي است که بد نيست درباره آن هم توضيحاتي را ارائه دهيد.
ما در حوزه بيمه تکميلي سه طرح «اميد»، «آرامش» و «رفاه» را داريم که تقدم و تاخري هم برايشان تعيين نکرديم. در طرح «اميد» بيمه شونده در ازاي پرداخت حق بيمه 130 هزار توماني فقط ميتواند از خدمات جراحي و موارد اورژانسي بيمه تکميلي استفاده کند. در طرح «آرامش» بيمه شونده با پرداخت مبلغ 500 هزار تومان مشمول يک سال بيمه درمان رايگان ميشود. در طرح «رفاه» هم بيمه شونده با پرداخت مبلغ يک ميليون و 100 هزار تومان از مزاياي بيمهاي عالي برخوردار است که فکر نميکنم در ايران هيچ شرکت بيمهاي وجود داشته باشد که سقف تعهداتش از ميزان تعهدات اين طرح بيشتر باشد.
موضوع دندانپزشکي که شما به آن اشاره داشتيد هم يکي از آيتمهاي خسارت است که در اين سه طرح وجود دارد. نکته مهم اينجاست که خسارت پرداختي اين بيمه به بيمه شونده حتي در طرح اميد يک ميليون و پانصدهزار تومان است که شرکت بيمه کننده متعهد به پرداخت اين خسارت خواهد بود. به عبارتي اگر شما در قالب طرح «آرامش» 500 هزار تومان پرداخت ميکنيد، به محض مراجعه به دندانپزشکي طرف قرارداد يک ميليون و 500 هزار تومان به شما پرداخت ميشود. اين در حالي است که بقيه هزينهها هم بر اساس ميزان تعهدات مندرج در طرحها رايگان خواهد بود.
البته ما به جهت موارد قانوني که در اين حوزه وجود دارد، ديگر نميتوانيم به شرکت بيمه اعلام کنيم خسارت دندانپزشکي را به 3 ميليون تومان ارتقا دهد چرا که در همين روند خسارت دندانپزشکي بخش اعظمي از حق بيمهها را پوشش ميدهد، موضوعي که تقريباً تمام شرکتهاي بيمه با آن همچنان چالش دارند و من در جايي نديدم تا ميزان يک ميليون و پانصد هزار تومان پرداخت خسارت را بپذيرند. بنابراين گمان ميکنم در حوزه دندانپزشکي ما به نسبت بيمههاي تکميلي ديگر در شرايط بسيار بهتري قرار داريم.
رازهاي ناگفته يک «صندوق»/ حمايتي که هنرمندان از دولت «طلب» دارند
* تجربه رسانهاي به من نشان داده که در روزهاي پاياني فعاليتهاي يک دولت بايد منتظر اين فرآيند بود که مديران عالي و مياني يک مجموعه به تناسب رويکردهاي سياسي دولت بعد که معمولاً ربطي هم به نوع عملکرد افراد ندارد، جاي خود را به مديران ديگر با افکاري ديگر بدهند. آيا نحوه طراحي و مديريت شما براي فعاليتهاي انجام گرفته صندوق اعتباري هنر و ماجراي «هنرکارت» به گونهاي هست که شاهد استمرار و تداوم فعاليتهاي شما در دوره بعد با تمام نقاط قوت و ضعف آن باشيم؟
تقريباً در اغلب موارد عمر سازمان از عمر مديران بلندتر است، پس همان طور که بنده تجربه مديريت چند سازمان را به عهده داشتم و ديگر در اين مجموعهها حضور ندارم، اين را هم ميدانم روزي از مجموعه صندوق اعتباري هنر خداحافظي خواهم کرد. اما قطعاً اين مجموعه چه با من و چه بي من به حيات مفيد خود ادامه ميدهد. نکتهاي که در اين ميان وجود دارد، حضور در برخي از اين مجموعههاست که براي هر مديري دربرگيرنده خاطرات دلنشين و جذابي است.
تا چند وقت پيش بابت اعتراض هنرمندان عزيز لزومي به پاسخگويي در صندوق وجود نداشت، اما وقتي در چنين مجموعهاي نهادسازي اتفاق بيفتد، آن اعتراضات تبديل به يک مطالبه ميشود که هر مديري را ملزم به کار کردن بيشتر ميکندبراي من هم حضور در صندوق اعتباري هنر داراي چنين ويژگيهايي است که نوع فعاليتهايش هماني بود که سالها آرزويش را داشتم زيرا مسئوليتي به عهده من گذاشته شده که هدف اصلياش خدمت رساني به يکي از مهمترين اقشار است. گويي اينکه اين حس و احساس در هيچ سيستم اداري و استخدامي ديگري که تجربهاش را داشتم، وجود نداشت و اين مجموعه تا به امروز يکي از بهترين نهادهايي بود که علاقه داشتم حضور موثري در آن داشته باشم. دليلش هم کاملاً مشخص است، چرا که من را نشاندهاند در جايي که کارش کمک کردنش است. ديگر چه حسي از اين بهتر؟ به طور حتم اگر از اين زاويه به ماجرا نگاه کنم حس نابش قابل توصيف نيست. من در اينجا با صحنههاي عجيبي رو به رو شدم که تک تک آنها جزو آرزوهاي من بوده که اميدوارم فرد موثري در اين جايگاه باشم.
من در مجموعه صندوق اعتباري هنر تلاش کردم تا در اينجا «نهاد سازي» اتفاق بيفتد. در اين راه «هنر کارت» يکي از اولويتهايي بود که در راستاي نهادسازي طراحي و اجرا شد. به عبارتي ما فضاي کار را به سمتي برديم که «هنر کارت» رفته رفته تبديل به يک کارت شناسايي معتبر براي اصحاب فرهنگ و هنر شود که هم يک کارت اعتباري بانکي و هم يک کارت شناسايي براي ايجاد يک ارتباط دو سويه بين اين دو فرآيند معرفي شود. البته اميدوارم در همين سه چهار ماه مانده به پايان کار دولت، براي هنر کارت اتفاقات جديدي بيفتد که بتواند خدمات بيشتري را نيز به هنرمندان ارائه دهد.
من معتقدم همه اين کارها بايد تبديل به يک مطالبه شود تا اگر من از صندوق رفتم مدير بعدي هم پاسخگوي مطالبات اهالي فرهنگ و هنر باشد. تا چند وقت پيش بابت اعتراض هنرمندان عزيز لزومي به پاسخگويي در صندوق وجود نداشت، اما وقتي در چنين مجموعهاي نهادسازي اتفاق بيفتد، آن اعتراضات تبديل به يک مطالبه ميشود که هر مديري را ملزم به کارکردن بيشتر ميکند.
اتفاق ديگري که براي من در صندوق افتاد اين بود که تلاش کنم در کارهايم استمرار داشته باشم و کاري را شروع نکنم که بخواهم در ميانه راه آن را رها کنم. در اين ميان ميتوان به موضوعات و خدماتي چون اعطاي تسهيلات اشاره کرد که از روز اولي که بنده به صندوق آمدم تا به امروز روند رو به افزايشي داشته و ما هر سال شاهد افزايشي ميزان تسهيلاتي هستيم که به اعضاي صندوق پرداخت ميشود. در حوزه بيمه هم ماجرا چنين است و بنده و همکارانم در صندوق نهايت سعي مان را کرديم تا هر آنچه در اين مجموعه به عنوان خدمات ارائه ميشود، تبديل به مطالبه به حق هنرمندان عزيزي شود که ما بايد تمام و کمال و در حد امکانات قانوني و مادي مان خدمتگزارشان باشيم.